بنگر آن ماه روی باده فروش
غیرت آفتاب و غارت هوش
رهی معیری
بنگر آن ماه روی باده فروش
غیرت آفتاب و غارت هوش
رهی معیری
ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
رهی معیری
رهی ز لاله و گل نشکفد بهار مرا
بهار من گل روی امیر و گلچین است
رهی معیری
تا بد از دلم شبها پرتوی چو کوکبها
صبح روشنم خوانی گر شبی مرا بینی
رهی معیری
در بیابان جنون سرگشته ام چون گرد باد
همرهی باید مرا مجنون صحرا گرد کو؟
رهی معیری