به وصف آن دهن و لب کجا بود قدرت
مرا که لکنت عجز است در زبان مقال
سیف فرغانی
به وصف آن دهن و لب کجا بود قدرت
مرا که لکنت عجز است در زبان مقال
سیف فرغانی
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
شهریار
یک بوسه برین نیمه خالی دهمش
از رویش و یک بوسه بران نیمهٔ خال
سعدی
چو گویم شب نخسپم او بگوید
که من خواب از نماز شام گیرم
مولوی
دل چو آرام دل خود بازیافت
یک نفس با من نیارامید رفت
عراقی
سر دل خویش را چه گویم با تو
چون عالم سر و الخفیات تویی
ابوسعید ابوالخیر
هست در عشق قماری که حرج نیست در آن
گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند
محتشم کاشانی
به لاله زار دل داغدار من بگذر
که دهر یاد ندارد چنین گلستانی
محتشم کاشانی
هر چند که یار سر گرانست به تو
غمگین نشوی که مهربانست به تو
ابوسعید ابوالخیر
لعل تو در چشم من باده بود در قدح
مهر تو در جان من گنج بود در خراب
خواجوی کرمانی