من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
سعدی
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
سعدی
یک بار نگویی به رفیقان وداع
کاخر تو در آن اول منزل چونی؟
سعدی
نی دولت آنکه یار غارت بینم
نی فرصت آنکه در کنارت بینم
سلمان ساوجی
در سرشکم نشد لایق بازار دوست
قابل قیمت نگشت گوهر یک دانهام
فروغی بسطامی
بر مردهٔ صد ساله اگر برگذرد
در حال ز خاک تیره سر بردارد
سعدی
ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست
سعدی
محتشم بینی ار غزال مرا
سر چو مجنون نهی به صحرا تو
محتشم کاشانی
در عشق که مردم را از پوست برون آرد
از شوق شود پاره هر جامه که بردوزم
سیف فرغانی
آن صورت غیبی که جهان طالب اوست
در آینهٔ فهم تو مفهوم شود
مولوی
جامی که عقل و روح حریف و جلیس اوست
نی نفس کوردل که سوی دام میرود
مولوی