شعر صبح 107
سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۱ ق.ظ
بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم
که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی
زمان رفته بازآید ولیکن صبر می باید
که مستخلص نمی گردد بهاری بی زمستانی
سعدی
و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم
که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی
زمان رفته بازآید ولیکن صبر می باید
که مستخلص نمی گردد بهاری بی زمستانی
سعدی
۹۴/۰۳/۱۲