شعر صبح 121
سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۴ ق.ظ
بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بسست حد جنایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی رسد به نهایت
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
سعدی
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بسست حد جنایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی رسد به نهایت
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
سعدی
۹۴/۰۳/۲۶