شعر صبح 133
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ق.ظ
این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست
گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست
صورت چه پای دارد کو را ثبات نیست
معنی چه دست گیرد چون آشکار نیست
تو مرد را ز گرد ندانی چه مردیست
در گرد مرد جوی که با گرد کار نیست
در فقر عهد کردم تا حرف کم کنم
اما گلی که دید که پهلویش خار نیست
ما خار این گلیم برادر گواه باش
این جنس خار بودن فخرست عار نیست
مولانا
گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست
صورت چه پای دارد کو را ثبات نیست
معنی چه دست گیرد چون آشکار نیست
تو مرد را ز گرد ندانی چه مردیست
در گرد مرد جوی که با گرد کار نیست
در فقر عهد کردم تا حرف کم کنم
اما گلی که دید که پهلویش خار نیست
ما خار این گلیم برادر گواه باش
این جنس خار بودن فخرست عار نیست
مولانا
۹۴/۰۴/۰۷