شعر صبح 160
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ق.ظ
کی باشد من با تو باده به گرو خورده
تو برده و من مانده من خرقه گرو کرده
صد نوش تو نوشیده تشریف تو پوشیده
صد جوش بجوشیده این عالم افسرده
تا خود چه فسون گفتی با گل که شد او خندان
تا خود چه جفا گفتی با خارک پژمرده
پس فکر چو بحر آمد حکمت مثل ماهی
در فکر سخن زنده در گفت سخن مرده
پس دل چو بهشتی دان گفتار زبان دوزخ
وین فکر چو اعرافی جای گنه و خرده
مولانا
تو برده و من مانده من خرقه گرو کرده
صد نوش تو نوشیده تشریف تو پوشیده
صد جوش بجوشیده این عالم افسرده
تا خود چه فسون گفتی با گل که شد او خندان
تا خود چه جفا گفتی با خارک پژمرده
پس فکر چو بحر آمد حکمت مثل ماهی
در فکر سخن زنده در گفت سخن مرده
پس دل چو بهشتی دان گفتار زبان دوزخ
وین فکر چو اعرافی جای گنه و خرده
مولانا
۹۴/۰۵/۰۳