شعر صبح 172
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۵ ق.ظ
تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو
بهر آرام دلم نام دلارام بگو
ور حدیث و صفت او شر و شوری دارد
صفت این دل تنگ شررآشام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست از این دام بگو
ور تنور تو بود گرم و دعای تو قبول
غم هر ممتحن سوخته خام بگو
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی
سخن خاص نهان در سخن عام بگو
همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر
سخنی بی نقط و بی مد و ادغام بگو
مولانا
بهر آرام دلم نام دلارام بگو
ور حدیث و صفت او شر و شوری دارد
صفت این دل تنگ شررآشام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست از این دام بگو
ور تنور تو بود گرم و دعای تو قبول
غم هر ممتحن سوخته خام بگو
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی
سخن خاص نهان در سخن عام بگو
همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر
سخنی بی نقط و بی مد و ادغام بگو
مولانا
۹۴/۰۵/۱۵