شعر صبح 19
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۳۲ ق.ظ
آنک به رقص آورد پرده دل بردرد
این همه بویش کند دیدن او خود جداست
دل چو شد از عشق گرم رفت ز دل ترس و شرم
شد نفسش آتشین عشق یکی اژدهاست
باده عشق ای غلام نیست حلال و حرام
پر کن و پیش آر جام بنگر نوبت که راست
ای دل پاک تمام بر تو هزاران سلام
جمله خوبان غلام جمله خوبی تو راست
مولانا
این همه بویش کند دیدن او خود جداست
دل چو شد از عشق گرم رفت ز دل ترس و شرم
شد نفسش آتشین عشق یکی اژدهاست
باده عشق ای غلام نیست حلال و حرام
پر کن و پیش آر جام بنگر نوبت که راست
ای دل پاک تمام بر تو هزاران سلام
جمله خوبان غلام جمله خوبی تو راست
مولانا
۹۳/۱۲/۱۶