شعر صبح 56
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ق.ظ
چو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
چو دل در زلف تو بسته ست حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن
حافظ
کنم چاک از گریبان تا به دامن
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
چو دل در زلف تو بسته ست حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن
حافظ
۹۴/۰۱/۲۴