شعر صبح 86
سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۳۹ ق.ظ
کجاست مطرب جان تا ز نعره های صلا
درافکند دم او در هزار سر سودا
از آنک توبه چو بندست بند نپذیرد
علو موج چو کهسار و غره دریا
مرا به جمله جهان کار کس نیاید خوش
که کارهای تو دیدم مناسب و همتا
وگر دوا بود این را تو خود روا داری
به کاه گل که بیندوده است بام سما
مولانا
درافکند دم او در هزار سر سودا
از آنک توبه چو بندست بند نپذیرد
علو موج چو کهسار و غره دریا
مرا به جمله جهان کار کس نیاید خوش
که کارهای تو دیدم مناسب و همتا
وگر دوا بود این را تو خود روا داری
به کاه گل که بیندوده است بام سما
مولانا
۹۴/۰۲/۲۲