شعر صبح 88
پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ق.ظ
می برزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه
صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
سعدی
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه
صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
سعدی
۹۴/۰۲/۲۴