بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم
بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم
شوق او را خفت تمکین من در خاطر است
من گرانی چون کنم برعکس خاطرخواه او
در بر این خرابه مغاره،
وین بلند آسمان و ستاره،
سالها با هم افسرده بودید
وز حوادث به دل، پاره پاره
او ترا بوسه می زد، تو او را ...
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
حافظ