اندر تاملات یک کرگدن خسته

خستگی گاهی تنها یک آوا می شود

طبقه بندی موضوعی

پیوندهای روزانه

پیوندها

۳۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد
بستان خوشست لیک چو گلزار بر دهد
بوسه به او رسد که رخش همچو زر بود
او را نمی رسد که رود مال و زر دهد
ما را شکرلبیست شکرها گدای اوست
ما را شهنشهیست که ملک و ظفر دهد
بگریز سوی عشق و بپرهیز از آن بتی
کو دلبری نماید و خون جگر دهد
خود پر کند دو دیده ما را به حسن خویش
گر ماه آن ببیند در حال سر دهد
خامش ز حرف گفتن تا بوک عقل کل
ما را ز عقل جزوی راه و عبر دهد

مولانا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۲
باد سرکش
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
برهم چو می زد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
آن کس که منع ما ز خرابات می کند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
جان ها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو

حافظ
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۷
باد سرکش
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
ای که در کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش

حافظ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۸
باد سرکش
هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم
پی من تصوری را که بکرد هم بدیدم
همه عیب از من آمد که ز من چنین فن آمد
که به قصد کزدمی را سوی پای خود کشیدم
برسان به همدمانم که من از چه روگرانم
چو گزید مار رانم ز سیه رسن رمیدم
به ضمیر همچو گلخن سگ مرده درفکندم
ز ضمیر همچو گلشن گل و یاسمن بچیدم
چو به حال خویش شادی تو به من کجا فتادی
پس کار خویشتن رو که نه شیخ و نه مریدم
تو بگیر آن چنانک بنگفتم این سخن هم
اگرم به یاد بودی به خدا نمی چخیدم

مولانا
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۸
باد سرکش
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

حافظ
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۴:۳۲
باد سرکش
عشق تو خواند مرا کز من چه می گذری
نیکو نگر که منم آن را که می نگری
این شمع و خانه منم این دام و دانه منم
زین دام بی خبری چون دانه می شمری
اندر قیامت ما هر لحظه حشر نوست
زین حشر بی خبرند این مردم حشری
این روح گرد بدن چون چرخ گرد زمین
فالجسم جامده و الروح فی السفری

مولانا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۵
باد سرکش
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

حافظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰
باد سرکش
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم
رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم
ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم
سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما
گو میایید که ما صید فلان گردیدیم

سعدی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۷:۳۰
باد سرکش
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بی حساب فرزندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم

سعدی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۰
باد سرکش
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
از تخت قباد و ملکت طوس به است
هر ناله که رندی به سحرگاه زند
از طاعت زاهدان سالوس به است

خیام
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۶:۱۰
باد سرکش