اندر تاملات یک کرگدن خسته

خستگی گاهی تنها یک آوا می شود

طبقه بندی موضوعی

پیوندهای روزانه

پیوندها

۲۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
عود را درسوز و بربط را بکوب
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر
خیز ای فراش فرش جان بروب
ماه از آن پیک و محاسب می شود
کو نیاساید ز سیران و رکوب
گر به بو قانع نه ای تو هم بسوز
تا که معدن گردی ای کان عیوب
حد ندارد این سخن کوتاه کن
گر چه جان گلستان آمد جنوب

سعدب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۳
باد سرکش
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
در سرای نشاید بر آشنایان بست
غلام دولت آنم که پای بند یکیست
به جانبی متعلق شد از هزار برست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
برادران و بزرگان نصیحتم مکنید
که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
خوشست نام تو بردن ولی دریغ بود
در این سخن که بخواهند برد دست به دست

سعدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۶
باد سرکش
بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست
ای مجلسیان راه خرابات کدامست
با محتسب شهر بگویید که زنهار
در مجلس ما سنگ مینداز که جامست
غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نامست
دردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خامست
سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کامست

سعدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۱۳
باد سرکش
در دایره ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست

خیام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۴
باد سرکش
روی بنما به ما مکن مستور
ای به هفت آسمان چو مه مشهور
ای که در عین جان خود داری
صد هزاران بهشت و حور و قصور
سر فروکن ز بام و خوش بنگر
جانب جمع عاشقی رنجور
ساقی صوفیان شرابی ده
کان نه از خم بود نه از انگور
ز آن شرابی که بوی جوشش او
مردگان را برون کشد از گور

مولانا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۶
باد سرکش
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست

حافظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۰
باد سرکش
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بی دل و دل بی سر و سامان دیدن
هر شبم زلف سیاه تو نمایند به خواب
تا چه آید به من از خواب پریشان دیدن
هر دل سوخته کاندر خم زلف تو فتاد
گوی از آن به نتوان در خم چوگان دیدن
سعدیا حسرت بیهوده مخور دانی چیست
چاره کار تو جان دادن و جانان دیدن

سعدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۰
باد سرکش
با کاروان مصری چندین شکر نباشد
در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد
گفتم به شیرمردی چشم از نظر بدوزم
با تیر چشم خوبان تقوا سپر نباشد
هر آدمی که بینی از سر عشق خالی
در پایه جمادست او جانور نباشد
هوشم نماند با کس اندیشه ام تویی بس
جایی که حیرت آمد سمع و بصر نباشد
تو مست خواب نوشین تا بامداد و بر من
شب ها رود که گویی هرگز سحر نباشد
تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد
طامات مدعی را چندین اثر نباشد

سعدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۱
باد سرکش
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
می برم جور تو تا وسع و توانم باشد
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد

سعدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۰
باد سرکش
روزگاری شد که در میخانه خدمت می کنم
در لباس فقر کار اهل دولت می کنم
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم
خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این
لطف ها کردی بتا تخفیف زحمت می کنم
دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می کنم

حافظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۲
باد سرکش