مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
عود را درسوز و بربط را بکوب
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر
خیز ای فراش فرش جان بروب
ماه از آن پیک و محاسب می شود
کو نیاساید ز سیران و رکوب
گر به بو قانع نه ای تو هم بسوز
تا که معدن گردی ای کان عیوب
حد ندارد این سخن کوتاه کن
گر چه جان گلستان آمد جنوب
سعدب
عود را درسوز و بربط را بکوب
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر
خیز ای فراش فرش جان بروب
ماه از آن پیک و محاسب می شود
کو نیاساید ز سیران و رکوب
گر به بو قانع نه ای تو هم بسوز
تا که معدن گردی ای کان عیوب
حد ندارد این سخن کوتاه کن
گر چه جان گلستان آمد جنوب
سعدب