شمشیر بود ابروی آن بدر منیر
و آن دیده به خون خوردن چستست چو شیر
ابوسعید ابوالخیر
شمشیر بود ابروی آن بدر منیر
و آن دیده به خون خوردن چستست چو شیر
ابوسعید ابوالخیر
سر دل خویش را چه گویم با تو
چون عالم سر و الخفیات تویی
ابوسعید ابوالخیر
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب بینی ما را
ابوسعید ابوالخیر